وفتی به سراغ شناخت انسان می رویم به این نتیجه می رسیم که حلال مشکلات انسان در مراتب وجودیش طهارت قوای انسانی است .انسان دو نوع قوه دارد.
1-قوایی که اسباب ادراک راحاصل میکنند.این ادراک می تواند به شکل صورت یا معنا باشد.ادراک صوری در حس مشترک وحفظ آن در قوه خیال صورت می گیرد.حواس ظاهری از پایین به سوی آیینه ادراکی اشکال وصور را می رسانند تا ادراک حاصل شود ،خود حواس آلت هستند وکار ارداک را انجام نمی دهند.وهمچنین معانی جزیی در قوه وهم ادراک می شود ودر قوه حافظه حفظ می شود وکلی راقوه عاقله ادراک می کند .
بنا براین درانسان کار ادراک وحفظ این ادراک ونوع تصرف بر این محفوظات به وسیله قوای گوناگونی به نام حس مشترک ،قوه متخیله (کار تصرف بر ادراکات انجام شده و ذخیره شده را بر عهده دارد)،قوه حافظه ،قوه خیال وقوه عاقله وقوه وهم انجام می شود.
عواملی بر روی این عملکرد اثر مثبت ومنفی میگذارد.که طهارت این قوا عملکرد ادراک را بهبود می بخشد.
از این میان قوه عاقله به دوقسم نظری وعملی تقسم بندی می شود .قوه نظری شامل عقل هیولانی ،عقل بالملکه ،عقل بالمستفادو... می باشد وعقل عملی شامل تخلیه ،تحلیه،تجلیه و... می باشد.
در شرح این قوا مطلب بسیار است .
براین آیینه می تواند مدرکاتی از بالا(اگر توجه از عالم محسوسات برداشته شود)نیز وارد آید.این آیینه همان حس مشترک است .بنابراین توجه به دنیا یا آخرت ادراک مربوط به خود را حاصل می کند .اما در اینجا مقام لایشغله شان عن شان نیز وجود دارد که امام معصوم دارای آن است که پرداختن به دنیا آنها را از آخرت باز نمی دارد.
2-قوایی که به موجب ادراک اسباب حرکت را حاصل می کند.
.این قوا می توانند نقش مباشر را هم داشته باشند.ومباحث زیادی دراین بین می باشد .که در همین حد یعنی شکل گیری ادراک وحرکت سخن را کوتاه می کنیم.
ما وقتی جانمان هم آشیان با رقایق وحقایق می شود و به عیش زنده بودن می رسیم که این قوا راتطهیر کنیم وبا صدق وصفا کار راست میآید که لایمسه الا المطهرون.